آتنا فرقدانی نقاش و فعال حقوق کودکان کار بصورت تلفنی به دادگاه انقلاب احضار شد.

به گزارش صدای ایرانیان( کمیته‌ زنان)، آتنا فرقدانی نقاش، فعال حقوق کودکان کار و دانشجو مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه الزهرا چندی پیش به خاطر طراحی‌هایش و دیدار با خانواده‌های زندانیان سیاسی و خانواده‌های شهدای سال ۸۸ بازداشت شد.

فرقدانی دو ماه در بند دو الف سپاه نگهداری شد و طی این مدت تحت فشارهای روحی قرار داشت. علی‌رغم اتمام بازجویی‌های طاقت فرسای 5/1 مسوولین از آزادی او ممانعت به عمل می‌آوردند، موضوعی که باعث شد آتنا فرقدانی دست به اعتصاب غذا بزند. او بعد از وخامت وضع جسمی‌اش به دستور قاضی صلواتی با قرار وثیقه سنگین تا زمان برگزاری دادگاه از زندان آزاد شد.

این فعال حقوق کودک ساعتی پیش در پستی فیس‌بوکی از احضار تلفنی خود به دادگاه انقلاب خبر داده است.

او در صفحه فیس‌بوک خود نوشته است:

دیروز جناب آقای قاضی صلواتی بدون احضاریه و با تماس تلفنی برای برگزاری دادگاه مرا به “دادگاه انقلاب” فرا خواند، اما از آنجایی که باید احضاریه‌ای باشد و قانونی!!! به دادگاه نرفتم، جناب آقای قاضی صلواتی به خانواده‌ام پیام دادند که اگر فردا نروم، باز هم با یورش مامورانشان در خانه مواجه خواهم شد…!!!!

جناب آقای “قاضی صلواتی” شاید این آخرین پست فیس‌بوکیم باشد به همین دلیل این بار مخاطبم را “شما” قرار میدهم………………………………………………………………………………!

فردا (۹ دی ماه) ۱۳۹۳برابر با حماسه‌ای عظیم و بی‌همتا که سپاهیان جمهوری اسلامی ایران، برای آنچه که در قبال جوانان وطنم در روز “عاشورا “رقم زدند، به جشن و سرور می‌پردازند!!!

آری جداً ۹ دی ماه جشن و سروریست بی‌نظیر برای آنچه که یزید در مقابل امام حسین در روز عاشورا نکرد و این چنین به شادی ننشست….!

سپاهیان شما در روز عاشورا کم نگذاشتند که هیچ، با خودروهای خود سرشان هم از روی مردم عبور کردند و یکی از آن جوانان را که “شهید شبنم سهرابی” نام دارد را، به خاک و خون کشیدند………..

افتخار می‌کنم که در ایرانی زندگی می‌کنم که صحنه‌ی عاشورایش را مظلومیت “یک زن” رقم زد و خجل می‌شوم از جشن و پایکوبی یزیدان دوران که این چنین در سال ۱۳۸۸ عاشورایی دیگر گونه را رقم زدند…!!!

جناب آقای قاضی صلواتی”من یک زنم” “یک زن ایرانی” ……. حتی اگر بارها و بارها مرا در انفرادی‌ها محبوس کنید، فریادم کوتاه‌تر که نخواهد شد هیچ، همچون خروسی در تابلوهای نقاشی‌ام “سحر” را به زنان سرزمینم ندا خواهم داد و ظلمی که در طی ۳۶ سال در جمهوری اسلامی ایران بر آنان رفته است، هرگز مرا از پای نخواهد نشاند…..!

چه ده‌ها سال در زندان‌ها و چه در یک نفس “طنابی” زندگیم را پایان دهد، اگر از حق خودم هم که بگذریم، از حق زنان وطنم “ایران” هرگز گذر نخواهم کرد، حتی اگر سحر نزدیک نباشد “یقین” دارم که هیچ شبی بدون سحر نرسیده است و چه در آن روزگار باشم و چه دیگر نباشم با صدای خروسی به نام “سحر” در نهایت شب به سر می‌رسد.