شیوا گنجی

چو من نرخ کسان را بشکنم ساز

کسی نرخ مرا هم بشکند باز

«نظامی»

اینجا ایران است، ما ساکنان خیابانی به‌نام «تخت طاووس» هستیم و در آن برای فروختن تن خود چانه می‌زنیم؛ نرخ انسان‌ها در اینجا ۲۰ تا ۵۰ هزار تومان است!

این حوالی نزدیک غروب جای سوزن انداختن نیست. بعضی از ماشین‌ها برای اینکه زود‌تر به معامله برسند و لقمه‌های چرب را سوا کنند، ساعت‌ها در مسیرهای «میدان فاطمی»، «فتحی شقاقی»، «استاد مطهری» (تخت طاووس)، «سهروردی» و «خیابان شریعتی» بالا‌تر از «سید خندان» ول می‌چرخند. بیش‌تر خودروهای در کمین، تک سرنشین و یا حداکثر دو نفره هستند.

جز خیابان تخت طاووس، محله‌ها و مکان‌های قابل توجه دیگری نیز در تهران هستند که در آن‌ها انسان‌ها معامله می‌شوند. این داد و ستد را نیز می‌توان در بسیاری از شهرهای بزرگ و کوچک ایران به روشنی دید.

به گزارش رسمی پلیس ایران؛ «هر کارگر جنسی [در تهران]، تنها ۵ دقیقه وقت خود را سرگردان است و پس از آن مشتری مورد نظر خود را یافته و به سرکار می‌رود…»

چه راحت شده نرخ روز خوردن به قیمت انسانیت. از جان ارزان‌تر، جسمی است که زیر نور آفتاب، سرش چانه می‌زنند، نرخ تعیین می‌کنند و “مالخر” انتخابش را که همان “مال” است، سوار ماشینش می‌کند و پس از تمام شدن “کار” که همان فعل “معامله‌ی تن” است، مال را “با” یا “بی” پرداخت پول، گوشه‌ای پیاده می‌کند و شادمان، از “مال” مغموم دور می‌شود.

این روایت زن‌هایی است که در تخت طاووس، برای اجاره ساعتی بدنشان و فروش سکس، متحمل دردها و رنج‌های روانی، جسمی و اجتماعی می‌شوند. از آنها به عنوان آسیب‌پذیرترین قشر جامعه‌ی در حال فروپاشی ایران یاد می‌کنند. نه دولت آنها را به رسمیت می‌شناسد و نه سازمان و نهادی به آنها مشاوره بهداشتی و روانی و اجتماعی می‌دهد. تن فروشان تخت طاووس اگر بابت فروش سکس، هزینه‌ای دریافت نکنند و یا در طول این معامله متضرر شوند و مورد خشونت جنسی و تجاوز گروهی قرار گیرند؛ هیچ نهاد و سازمانی در بدنه‌ی سیستم قضایی و کیفری وجود ندارد تا از حقوق از دست رفته آنان حمایت کند.

شما در اینجا مونولوگ‌هایی می‌خوانید که چند تن از زنان خیابان تخت طاووس درباره سرنشینان ماشین‌های “مدل بالا” (مشتریان سکس) گفته‌اند؛

سارا

حدود ۶ سال پیش از دست کتک‌های نامادری‌اش فرار کرد. به خاطر اعتیاد مدیر کارگاه تولیدی لباس (که در آن کار می‌کرد)، از کار اخراج شد.

سارا می‌گوید پس از اخراج و بیکاری، مجبور به تن‌فروشی شد. او می‌گوید: «مشتریان من از ۱۷ تا ۷۰ ساله هستند؛ پسران مجرد را راحت می‌توانم راضی به استفاده از کاندوم کنم اما مردان متاهل را نه، به جای آن پول بیشتری برای استفاده نکردن از کاندوم می‌دهند.»

ر‌ها (۳۳ ساله)

۱۰ سال است که از همسرش جدا شده و مبتلا به HIV است. می‌گوید: «برای سیر کردن شکم پسر ۱۵ ساله‌اش تن‌فروشی می‌کند… نمی‌دانم از کدام یک از مشتریان مبتلا شدم، برایم مهم نیست. فقط دوست دارم آینده‌ی پسرم را بسازم، چون من رفتنی هستم و چیزی از عمرم باقی نمانده.»

سنبل (۱۸ ساله)

سنبل می‌گوید: «حدود ۴ سال پیش پدرم فوت کرد. وپس از ازدواج مجدد مادرم نتوانستم با ناپدریم کنار بیایم و از خانه فرار کردم.»

در حالی‌که بوی سیگارش تمام فضا را پر کرده، ادامه می‌دهد: «هر روز به تعداد زنانی که برای تن‌فروشی در این خیابان می‌ایستند اضافه می‌شود. خیلی از مردان چندین بار کل خیابان را بالا و پایین می‌روند تا بتوانند شخص مورد نظرشان را پیدا کنند. گاهی اوقات سوار ماشین یک نفر می‌شوی، اما وقتی وارد خانه آن می‌شوی می‌بینی چند نفر دیگر هم آنجا هستند و این برای من مثل فاجعه است، چون پس از ورود به این خانه‌ها راهی برای فرار باقی نیست و مجبوری به خواسته چندین نفر در‌‌ همان لحظه تن بدهی.»

و اما راحله؛ با زنان خیابانی دیگر که حرف‌هایشان را شنیدیم تفاوت دارد. ۶ سال پیش شروع به تن فروشی کرده و از این اتفاق رضایت دارد. او با تاکید بر این موضوع که کارش همانند یک شغل است، می‌گوید: «درآمد خیلی خوبی دارم. علاوه بر آن علاقه به این کار هم دارم. مردان متاهل زیادی به من مراجعه می‌کنند و من همه تقاضا‌هایشان را جواب می‌دهم، حتی پیشنهاد روابط سه نفره با یک زن و شوهر را هم با تمایل قبول می‌کنم؛ چرا که پول خوبی به دست می‌آورم.»

راحله ادامه می‌دهد: «بسیاری از مشتریان مجردم حتی پس از ازدواجشان به من مراجعه می‌کنند.» او به این کارش به عنوان یک شغل نگاه می‌کند.

زنان خیابانی و مردان به روایت نسل سوخته

در پایگاه خبری تحلیلی نسل سوخته گزارشی با عنوان «گزارشی تکان دهنده از تن فروشی زنان در تهران!» عوامل روی آوردن زنان به “فحشا” را فقر، اعتیاد، ازدواج اجباری، بیکاری، زیاده خواهی و تنوع‌طلبی مردان، وجود فضای یاس و ناامیدی بین جوانان و عدم وجود امکانات برای ازدواج و تشکیل خانواده، ازدواج مجدد مردان و طلاق برشمرده و در ادامه نوشته: «معینی کارشناس آسیب‌های اجتماعی، در همایش بررسی آسیب‌های اجتماعی، گفته که طبق آمار، در مدت ۷ سال، متوسط سن فحشا از ۲۸ سال، به زیر ۲۰ سال رسیده و در حال حاضر کف این سن تا ۱۳ سالگی پایین آمده؛ یعنی در میان نوجوانان به طور روزافزونی گسترش یافته است.»

این گزارش در ادامه به نکته‌ای “دردناک” اشاره کرده و نوشته: «پای زنان متاهل نیز به تن‌فروشی باز شده است. براساس آمارهای مراکز بازپروری سازمان بهزیستی، ۱۰ تا ۱۲ درصد زنان خیابانی متاهل هستند و اغلب آنان در سنین ابتدای جوانی ۲۰ تا ۲۹ سال قرار دارند.

در ادامه این گزارش آمده: «به گفته دکتر ابهری عضو مرکز پژوهش‌های دانشگاه شهید بهشتی، حدود ۶۷ درصد از مردان متقاضی مجرد و مابقی آن‌ها متاهل هستند که به دلیل زیاده‏‌خواهی و تنوع‌‏طلبی، به زنان روسپی روی آورده‌اند.»

چرا کسی تن به فروش تن می‌دهد؟

«سعید صالحی‌نیا» روان‌شناس و فعال سیاسی در آمریکا تاریخ تن فروشی زنان را چند هزار ساله می‌داند و می‌گوید: «تن‌فروشی باید در یک دید تاریخی بررسی شود و [اینکه] ظاهرا تاریخ تن‌فروشی به چندین هزار سال پیش بازمی‌گردد.»

سعید صالحی‌نیا رابطه نظام نابرابر و فقر را با تن‌فروشی این گونه تحلیل می‌کند: «تن‌فروشی از یک سو نماینده و نماد اسارت زن است (و تا اندازه‌ای مردان) و از سوی دیگر در کانتکست -[متن]- نظام نابرابر قرار دارد. تن‌فروشی در نظام سرمایه‌داری به یک صنعت جهانی تبدیل شده و در کانتکست فقر و بی‌آیندگی و به حاشیه کشیده شدن اکثریت و زن‌ها می‌باشد. و از آنجایی که تنها زنان یا مردان فقیر تن‌فروشی نمی‌کنند؛ لذا تن‌فروشی محل تلاقی یک فرهنگ معین، یک روان‌شناسی فردی معین است با نظام نابرابر و فقر.»

«مریم حنیفی» روزنامه‌نگار نیز دلیل تن‌فروشیِ اکثریت زنان را فقر، عدم دسترسی آنان به مشاغل آبرومند و یا همان جنس دوم بودن در اجتماع می‌داند. او می‌گوید: «علاوه بر فقر، نهادهای دولت نیز در این موضوع دخیل هستند؛ مثلا لایحه‌ی اولویت استخدام در مشاغل دولتی به ترتیب مردان متاهل صاحب فرزند، مردان متاهل بدون فرزند و در آخر زنان متاهل سرپرست خانوار و محدودیت بر حضور زنان در سایر مشاغل مانند کار در کافی شاپ‌ها و رستوران‌های سنتی. تمام این موارد زنان را به حاشیه اجتماع برده و در ‌‌نهایت موجب می‌شود بخشی از جامعه زنان به چنین مشاغلی (تن‌فروشی) تن بدهند.»

در همین رابطه «مادح نظری» روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر با گفتن این نکته که تمام نهادهای موجود مانند دولت و ساختارهای قانونی، خانواده به عنوان نهادی جزئی و حتی جامعه به عنوان یک نهاد کلی در به وجود آمدن این پدیده اجتماعی مسوول هستند گفت: «در واقع دولت، خانواده و جامعه، مسوولیت کم‌کاری و سهم خود را قبول نمی‌کنند و یا قادر نیستند تاثیر مثبتی در حل این پدیده اجتماعی داشته باشد.»

مادح نظری می‌گوید: «اگر منصفانه قضاوت کنیم، نهاد حاکمیت و وضعیت سیاسی موجود، بزرگ‌ترین عامل ظهور و بروز این پدیده‌ی اجتماعی است. سیستم اقتصادی، سیستم آموزش و پرورش، سیستم سلامت و حتی رسانه‌ها در اختیار حاکمیت هستند و با توجه به عملکرد بسیار ضعیف و تبعیض‌آمیز و غیر علمی، وضعیتی به مراتب آشفته برای پدید آمدن این آسیب اجتماعی فراهم کرده‌اند.»

این روزنامه‌نگار در خصوص نقش جامعه و خانواده در به وجود آمدن تن‌فروشی می‌گوید: «در برخورد با جامعه، بحث بسیار مهم فرهنگ مطرح است. تا زمانی که زیرساخت‌های فرهنگی و همچنین اراده تغییر این وضعیت به وجود نیاید، نمی‌توانیم جامعه را از فهرست مسوولان این پدیده حذف کنیم. خانواده هم جزء بسیار مهمی از بدنه جامعه است. هرچند در ایران خانواده به معنای کلاسیک آن در حال فروپاشی است و ما الان شاهد روابط خارج از ازدواج یا‌‌ همان ازدواج سفید هستیم. در ‌‌نهایت می‌توان گفت تا زمانی‌که در جامعه‌ بنیان‌های اجتماعی و قراردادهای میان اعضای آن به طور مداوم در حال شکسته شدن است، امیدی به تغییر و بهبود این وضعیت نیست.»

به گفته نظری برای حل یا حداقل کاهش این پدیده از یک سو «باید وضعیت اقتصادی و آموزشی و اطلاع‌رسانی تغییر کند که در ‌‌نهایت می‌توانیم شاهد تغییر وضعیت سیاسی در ایران باشیم.» و از سوی دیگر «باید به تقویت سازمان‌های مردم‌نهاد (سمن‌ها)، تشکل‌های یاری رسان» پرداخت.