آتنا فرقدانی نقاش، فعال حقوق کودکان و دانشجو مقطع کارشناسی ارشد به دادگاه انقلاب احضار شد

به گزارش صدای ایرانیان ( کمیته‌ زنان)، آتنا فرقدانی نقاش، فعال حقوق کودکان کار و دانشجو مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه الزهرا چندی پیش به خاطر طراحی‌هایش و دیدار با خانواده‌های زندانیان سیاسی و خانواده‌های شهدای سال ۸۸ بازداشت شد.

فرقدانی دو ماه در بند دو الف سپاه نگهداری شد و طی این مدت تحت فشارهای روحی قرار داشت. علی‌رغم اتمام بازجویی‌های طاقت فرسای 5/1 ماه مسوولین از آزادی او ممانعت به عمل می‌آوردند، موضوعی که باعث شد آتنا فرقدانی دست به اعتصاب غذا بزند. او بعد از وخامت وضع جسمی‌اش به دستور قاضی صلواتی با قرار وثیقه سنگین تا زمان برگزاری دادگاه از زندان آزاد شد

بعد از آزادی نیز این فعال کودکان سکوت نکرد و دست به افشاگری و مشکلات زندانیان زنان در داخل زندان اوین زد، که در همین مورد نیز کلیپی تهیه شده است.

این فعال حقوق کودک ساعتی پیش در پستی فیس‌بوکی از احضار خود به دادگاه طبق احضاریه‌ی که در تاریخ چهارشنبه 17 دی ماه سال 1393، به دستش رسیده خبر داده که باید در تاریخ شنبه 20 دی ماه سال جاری جهت دادگاهی به شعبه 15 دادگاه انقلاب مراجعه کند.

متن نیز از صفحه آتنا فرقدانی می‌باشد:

اینجانب آتنا فرقدانی متولد 1365 به شماره شناسنامه 34828 صادره از تهران در روز شنبه 20 دی ماه 1393، در شعبه 15 دادگاه انقلاب واقع در خیابان معلم، ساعت 8:30 صبح برای برگزاری جلسه‌ی دادگاه به ریاست قاضی صلواتی حضور خواهم یافت، میدانم که شنبه در دادگاهی که بیداد گاهیش را فریاد میزند، حاضر می‌شوم و در پیشگاه قاضی که سالیانیست کفه‌های ترازویش هیچگاه در یک خط به تساوی نرسیده است، باید دفاع از بی‌دفاعی‌های مردم عزیزم را پس بدهم. و از آنجاییکه سالیان درازیست در هیچ جای کشورم، ندیدم کسی در مقام و منصب خود بنشیند و هر یک به گونه‌ای جایگاه‌هایمان عوض شده است، اینبار مفتخرانه در جایگاه متهم می‌نشینم و متن دفاعیه‌ام را برای شخصی که 25 سال و اندیست همچنان جایگاه خود را حفظ کرده است که هیییچ…!! بلکه تمام جایگاه‌های سه قوه را در ترازوی “خویش” وزن می‌کند، قرائت می‌کنم، آری جناب آقای “سیدعلی خامنه‌ای” متن دفاعیه‌ام را تقدیم شما می‌کنم که در این چندین سال، هم قاضی هستید و هم قانون‌گزار و هم رئیس جمهور می‌باشید و هم رئیس مجلس غیرمردمی ایران!!

“جناب آقای سیدعلی خامنه‌ای و سپاه پاسدار ایشان:………………………………………………………
آنچه شما آن را تبلیغ علیه نظام خواندید، من آن را دلجویی از زنان و مردانی می‌خوانم که فرزندانشان در سال 1388 به خاک و خون کشیده شد به خاطر نلرزیدن ریشه‌هایی که سالهاست خاک آن دیگر حاصل‌خیز نمی‌باشد!!
آنچه شما آن را اقدام علیه امنیت ملی دانستید و تجمع، تبانی با فرقه‌ی ضاله طریقتش بود، من آن را حمایت از زنان و مردانی می‌دانم که کوچکترین حقشان که تحصیل در دانشگاه می‌باشد، به جرم بهایی بودنشان از آنان گرفته شده است که هیچ! انسان نماهای عصرمان به خود اجازه می‌دهند که مقام والای انسانی آن‌ها را زیر سوال ببرند و نجس بخوانندشان و مزارها و خانه‌هایشان را درهم بکوبند!!!
آنچه شما آن را توهین به نمایندگان مجلس از طریق مهارت نقاشی خواندید، من آن را هنری می‌دانم که خانه‌ی ملتمان را به آنچه که ملت ما سزاوارش نیست، به خوبی روا داشته است!! و آنچه شما آن را توهین به سپاه پاسداران و سه قوه در حین بازجویی، خواندید من آن را جوابی محکم می‌دانم در پاسخ به غروری که سپاهیان شما را تسخیر کرده است از آنچه امنیت و قدرت نامیدند برای به دام انداختن فتنه‌گرانی چون من!! که اگر به راستی چنین قدرت و امنیتی در “سپاهیان پاسدار شما” وجود دارد، چرا از این قدرت و امنیت برای به دام انداختن خاطیان و قاتلان اصلی “نداها و سهراب‌ها و ستارها” تا به امروز استفاده نکرده‌اند!! “دوستان محترم”دفاعیات من نه شجاعت است و نه حماقت، تنها بغض صداقتیست که در “آخرین نگاه ندا” به خون نشست، تنها بغض صداقتیست که در زیر چرخ‌های خودرویی دولتی در عاشورای 88، با ترسی وهم‌گونه به گونه‌ای دیگر به خون گریست!
آری بغض صداقتیست که 36 سال است آن را در گلو نشخوار می‌کنیم و با گفتن جمله‌ی “به خاطرچه مردمانی سکوت نکنم و بهایی بس گران بپردازم” وجدانمان را آرام می‌کنیم! آیا به راستی توقع داشتن تنها از وجدان خود و امید نبستن به هیچ کس جز خویشتن، نمی‌تواند فریادی باشد تا همگیمان، شاهین ترازو را به جانب کفه‌ی فردایی بهتر “خم کنیم……………………………………………………………..؟!”

بیایید به راستی بر درخت خویشتن تکیه زنیم که فردای روزگار، پاسخگوی اعمالمان هیچ کسی نخواهد بود جز وجدان بیدار خویش که در برابر همه‌ی بی‌وجدانی‌های روزگارمان، سکوت اختیار کرد که این خود، جرم‌یست بس بزرگ و نابخشودنی که آتشش روزی در خانه‌ی خودمان تا آسمان‌ها زبانه خواهد کشید………………………………………………!

متهم: “آتنا فرقدانی”