ارائه تصویر غیرواقعی از زنان بزهکار:«مجرم به دنيا آمده و مجرم از دنيا خواهند رفت»
هر از گاهی به بهانه انتقال زندانيان سياسی به ندامتگاه شهرری، صدای حقوق بشر در اعتراض به وضع اسفناك بهداشتی-رفاهی اين زندان بلند میشود. گفتمان حقوق بشری دست و پا شكستهای كه گاه تنها بر حقوق زندانيان سياسی تاكيد كرده، متهمين و محكومين جرائم اجتماعی را افرادی خطرناك معرفی میكند. اخبار و بيانيههايی كه گاه به طور ضمنی زندانی غيرسياسی را فاقد “حقوق اوليه انسانی و جهانشمول” میپندارد. به دور از نگاه احساسی- خيريهای بالا دستی طبقه متوسط به زنان آسيب ديده، سه هفته از دوران بازداشتم را با زنان قاتل، سارق، قاچاقچی و غيره هم زيست شدهام:
یک:
٢١ ساله و ٢٣ ساله هستند. هر دو خواهر متهم به حمل شيشه. ٨ سال پیش با دو برادر ازدواج کردهاند. خواهر بزرگتر دختری ٦ ساله دارد و دائم نگران آينده او است. مبادا روزی پای دخترش بهجایی چون قرچك باز شود. میخواهند زبان انگليسی و كامپيوتر را همزمان ياد بگيرند، اما ساعات دو كلاس تداخل دارد. قرار میشود بعدازظهرها، بعد از اتمام ساعات كارآموزی و اشتغال، دربند، برایشان كلاس خصوصی زبان بگذارم. آنقدر کلاسها را جدی گرفتهاند، كه من هم سختگیر شدهام. هر وقت از جلوی كابينشان رد میشوم در حال تمرين و حفظ لغات هستند. يكی از بچهها با خنده تعريف میکرد كه در صف دستشويی خواهر کوچکتر را در حال مرور لغات انگليسی ديده است. از سرعت پيشرفتشان در کمتر از ده روز به وجد میآیم. شوهرانشان به آنها اجازه درس خواندن نمیدهند. میگویند خارج از زندان هرگز موقعيت آموزش انگليسی و كامپيوتر را نخواهند داشت. حالا با پشتکاری عجیب فرصت را غنیمت شمردهاند.
دو:
٢٢ ساله، متهم به سرقت و عضو تيم “كارگری” زندان است. تيم كارگری يعنی سه بار شستن حمام و دستشوییهای سالن در شبانهروز، آشپزی و انجام امورات آشپزخانه، جارو زدن كل سالن و طی كشيدن کریدورهای عریض و طولانی آنهم توسط عدهای محدود، به ازای مبلغی ناچيز در هفته، میگوید نذر كرده است كه خدمت كند، ولی میدانم كه خانوادهاش هرگز پولی به حسابش واريز نمیکنند. شوهر سارق بوده و حسود. در اعترافات به دست داشتن زنش هم اقرار کرده است تا به سرش نزند طلاق بگيرد. صبح تا شب میشورد و میسابد و فرصت كارآموزی ندارد. بعدازظهرها برای يادگرفتن الفبای انگليسی به سراغ من میآید. میگوید درد و رنج خنگش كرده و ذهنش توانايی ثبت چيزی جز بدبختی را ندارد. يك روز كه از شدت درد كليه به خود میپیچید، تنها نگرانیاش اين بود كه سالن را جارو نزده است. با توپوتشر او را به بهداری فرستادم. عضويت در گروه كارگری و وابستگی به درآمد ناچيز حاصل از آن، برای او حياتی بود.
سه:
“ن” ۳۳ ساله است. کمحرف و خجالتی. به خاطر بدهی ناچیزی اینجاست. با گروه ٥-٤ نفره متهمين کلاهبرداریهای ميلياردی هم كابين شده است. متهمينی كه در زندان قرچك همدست از توصيف سفرهای خارجی و لباسهای ماركدار خود برنمیدارند. “ن” با آنها فرق دارد. مدام به او دستور میدهند. تعجب میکنم كه چطور با آنان همسفره شده است. مدتی بعد فهميدم كه به ازای پرداخت مخارج هفتگی، كارهای كابين کلاهبرداری را انجام میدهد. حتی شستن لباسزیرشان را هم گردن “ن” میاندازند. رفتارشان با او تحقیرآمیز است، گه گاه سرش كه داد میزنند، بغض میکند و اشك میریزد. به داديار زندان گزارش میدهم كه زندانيان محروم و محتاج را رسماً استثمار کردهاند. میگوید استخدام مددجو بهعنوان كارگر شخصی، توسط ديگر مددجويان خلاف قانون است، اما تاكنون موفق به برچيدن اين بساط نشدهاند.
چهار:
٢٥ ساله است و زیر دیپلم. دستيار شوهرش در جعل اسناد بوده و حالا گير افتاده است. برای آزادی زندانيان وثیقه جعل میکردهاند و میفروختهاند. همهچیز را گردن گرفته است تا شوهرش آزاد بماند. عصبانی میشوم، میگوید شوهرش را خيلی دوست دارد و مطمئن است او اگر بيرون باشد نمیگذارد زنش در حبس بماند. سهماهه حامله است. اصرار دارد به كسی نگويم، مسوولين اگر باخبر شوند او را به بند مادران انتقال خواهند داد. صبح تا شب در آشپزخانه زحمت میکشد. کمحرف و آرام است. شخصيتش را دوست دارم. قبل از خواب شعر میخواند و كتاب شاملويش را گه گاه به من قرض میدهد. بيشتر ساعات روز را در آشپزخانه میماند. زمانش را بهسختی تنظيم میکند و باهم به جلسات شعرخوانی كتابخانه، كه تازه داير شده است، میرویم.
پنج:
“ميم” اموراتش را با شستن لباس زندانيان بند میگذراند و به خريدی كه درازای زحمتش نصيبش میشود محتاج است. میخواهم تیشرتم را بشورم: ” به ميم بدهی خوشحال میشود”. ٢٤ ساله است و مطلقه، ١١ سالگی ازدواجکرده و دختری ٨ ساله دارد. ادعا میکند كه بابت چند گرم شيشه كه متعلق به دوستپسرش بوده، بازداشتشده است و حاضر به اقرار عليه او نيست. عاشقانه پسر را دوست دارد و دائم از كتابخانه، كتاب شعر میگیرد و منتخب اشعار عاشقانه را در دفتری برای او مینویسد: “در فراسوی مرزهای تنم تو را دوست میدارم، در آن دوردست بعيد…”. يا طشت لباس به دست دارد و يا كتاب شعر. باهم به كتابخانه میرویم و رفيق میشویم. میگویم بههیچعنوان نمیتوانم بهخوبی او لباس بشورم، میگوید: “تو هم ١١ سالگی به خانه شوهر رفته بودی میتوانستی”. بابت شستن تیشرت، برايش دفتر و خودكار میخرم.
شش:
مفهوم حبس و فلسفه مجازات بهطورکلی، علاوه بر تنبيه، بازپروری بزهكاران را نيز در نظر دارد. ايده اصلی توانبخشی در زندان، ممانعت از تكرار جرم و ادغام مجرم در جامعه پس از آزادی است. توانبخشی و بازپروری روندی بسيار دشوار است، چراکه متهم-مجرم از مردم جدا افتاده و محدود به جامعهای كوچك میشود كه ارتكاب جرم در آن قبحی ندارد و سبكی از زندگی است. تراكم جمعيت در نبود امكانات رفاهی، بهداشتی و آموزشی، شرايطی غيرانسانی را پديد میآورد كه ناعادلانه و فراتر از محدوده مجازات (سلب آزادی) است. در چنين شرايطی، زندان از خاصيت بازدارندگی خود تهی شده و فضايی برای تبعيض و تحقير مضاعف زندانيان و بعضاً انتقال و يادگيری تجارب بزهكارانه فراهم میکند.
اشتغال و آموزش در زندان، بهعنوان يكی از ابزارهای پيشگيری كيفری و روش اصلاح بزهكاران، از اهميت ویژهای برخوردار است. ندامتگاه شهرری به علت كمبود بودجه و ظرفیتهای محدود از یکسو و افزايش جمعيت كيفری از سوی دیگر كاركرد اصلاحگرایانه خود را تا حدودی ازدستداده است. زنان بزهكار، علاوه بر تخطی از قانون، مرتکب جرائمی شدهاند كه تداعیگر مفهوم “مرد بودن” است. امری که از منظر اجتماعی انحرافی از “اصل زنانگی و رفتار متعارف زنانه” است. بنابراين در مواردی توسط خانواده، همسر و اطرافيان نيز طرد میشوند و هیچگونه پشتوانه و مالی و عاطفی خارج از زندان ندارند، حتی اگر در ارتباط مستقيم و يا غيرمستقيم با تخلفات مردانشان بازداشتشده باشند. اين زنان، در نبود امكان شغلی و عدم دريافت کمکهزینه از خارج زندان (به دليل طرد شدن و يا فقر خانواده)، توان خريد همان چند قلم خوراكی فروشگاه زندان (آبمعدنی، ساندويچ كالباس، تن مرغ و تن ماهی و …) را نداشته و به جیرههای غذایی و بهداشتی دولتی وابسته میشوند. جيره دولتی به معنای غذای غیراستاندارد و بدون مرغ و گوشت و همچنین جیره بسيار محدود لوازم بهداشتی در ماه است.
زنان بزهكار، درجه متفاوتی از خشونت نظام طبقاتی و جنسيتی را تجربه کردهاند. هرگونه حمايت از زنان قرچك در وهله اول مستلزم درنظرگرفتن اين تفاوتهاست. قدم بعدی به رسميت شناختن تقلای زنان برای كسب درآمد و به دست آوردن حداقلی از سطح زندگی باوجود محدودیتهای قرچك است. مبارزهای شبيه آنچه بهطور روزمره، خارج از زندان، در قلمرويی آزاد و وسيع در جريان است. ارائه تصويری مطلق و غيرواقعی از زنان بزهكار بهعنوان مجرمين خطرناك، معتاد و وحشی و يا قربانيانی منفعل و یکگوشه افتاده، درنهایت به تشديد نگاه ديگری سازی ختم میشود كه اين زنان را مستحق شرايط غيراستاندارد زندان قرچك میپندارد. تصوير زنانی تهی شده از عاملیت و تمامی وجوه انسانی كه “مجرم به دنيا آمده و مجرم از دنيا خواهند رفت”.
صدای ایرانیان (کمیته زنان) به نقل از کانون زنان ایرانی