تغییر نقشهای سنتی زنان و افزایش آگاهی جنسیتی آنان عامل اصلی افزایش حملات زنستیزانه و تجاوزگرانه است که از جوکهای وایبری و پیامکی شروع میشود و به آزار خیابانی، اسیدپاشی و تجاوز جنسی ختم میشود. اعمال قوانین سفت و سخت برای مقابله با خشونت علیه زنان میتواند در این راستا بسیار مهم و کارگشا باشد، اما مقابله ریشهای با مردسالاری و سکسیسم در عرصههای مختلف فرهنگی مفیدترین و در درازمدت، موثرترین روش حل این معضل است.
به گزارش صدای ایرانیان( کمیته زنان) به نقل از ایران سبز، جنسیتزدگی(سکسیسم)درجات مختلفی دارد، از رفتارهای روزمره و عادی که گاه حتی نشانه احترام و ادب نسبت به زنان تلقی میشود، تا جوکهای ضدزن و تحقیرکننده تواناییهای زنان و در درجه آخر قوانین تبعیضآمیز و خشونتآمیز علیه زنان.
نکته مهم درباره تشخیص رفتار سکسیستی از غیرسکسیستی توجه به موقعیت و زمینه بروز آن رفتار یا گفتار است. یعنی یک جمله یا رفتار خاص در موقعیتهای مختلف تاریخی و جغرافیایی و بسته به گوینده و مخاطب آن میتواند معانی متفاوتی به خود بگیرد. این مساله در موارد دیگر مانند نژادپرستی نیز صادق است؛ برای مثال جمله “او باید در کوره آدمسوزی بسوزد” وقتی درباره یک یهودی گفته شود بار معنایی متفاوتی میگیرد تا وقتی که درباره یک غیریهودی گفته شود. در مورد یک یهودی پیشینه تاریخی و تجربه هولناک هولوکاست باعث میشود این جمله شخصی تلقی نشود و کلیه یهودیان را نشانه برود و بنابراین امروز در بسیاری از کشورهای جهان بیان چنین جملهای جرم تلقی میشود و مجازات دارد.
درباره سکسیسم هم همین حکم مصداق دارد. به عنوان مثال، اصطلاح غربی “اول خانمها (لیدیز فرست)” که برای تعارف ورود به یک مکان یا مواردی از این دست استفاده میشود و وارد فرهنگ ایران نیز شده است، یک نمونه رایج و روزمره سکسیسم است. در اینجا این حرکت به ظاهر، ادب و احترام نسبت به زنان است ولی وقتی آن را در کنار قواعد ادب دیگر قرار میدهیم مانند اینکه در حضور یک مرد شایسته نیست که زن کرایه تاکسی یا صورتحساب خرید یا رستوران را بپردازد، یا زنان باید آهسته غذا بخورند و حرف بزنند و بخندند و از آن طرف، با وجود یک زن، مرد نباید کودک را تر و خشک کند یا غذا بپزد و نظافت کند، متوجه میشویم که این قواعد و قراردادها برای یک نوع تفکیک نقشهای جنسیتی تدارک دیده شده که مبنای آن حضور و تسلط مرد بر عرصه عمومی و منحصر کردن زن به عرصه خصوصی و نقشهای به اصطلاح “زنانه” است.
اعطای نقشهای جنسیتی
در این سیستم، زن زیر چتر حمایت و نظارت مرد است، وظیفه کسب درآمد ندارد و لازم نیست از مسائل فنی، اقتصادی و اجتماعی سر دربیاور،٬ در عوض باید مراقب زیبایی و ظاهر خود باشد و رفتار و گفتارش “خانمانه و نجیبانه” و همراه با ظرافت باشد. از آنسو مرد وظیفه تامین معاش و امنیت زن و فرزندان را بر عهده دارد و باید در این عرصهها “مردانگی” و قدرت خود را اثبات کند تا “بیغیرت یا زن ذلیل” خطاب نشود. این تقسیم جنسیتی نقشها در نهایت موجب موقعیت ضعیفتر زنان در خانواده و در جامعه شده و قدرت و کنترل بیشتر را به مردان سپرده است.
این نظام وظایف خانگی زنان را مطابق فطرت و تواناییهای محدود آنها میداند و آنان را ناتوان از انجام وظایف “مردانه” میپندارد و همزمان زنان را به این دلیل تحقیر و تمسخر میکند. نمود بارز این تمسخرها را میتوان در جوکهای جنسیتی دید، آنجایی که مهارت زنان در رانندگی، کار با کامپیوتر و بهطور کلی تکنولوژیهای جدید زیر سوال میرود و دستمایه طنز میشود یا وقتی که حساسیت زنان روی زیبایی و سن و سالشان در گفتوگوهای روزمره بساط خنده میشود. در حقیقت، کلیشههایی که ابتدا توسط خود جامعه تولید شده و به خورد زنان و مردان داده شده است در یک چرخ،٬ مجدداً دستمایه تحقیر زنان میشود.
تفکری که زن را فاقد توانایی ذهنی کافی در ریاضیات میبیند و او را به سمت دیگر رشتههای تحصیلی سوق میدهد، تکنولوژی و مسایل فنی را مختص مردان میداند، ارزش و جذابیت زن را در زیبایی و در جوانی او میداند، حضور در جامعه و ارتباطات اجتماعی را به مردان و عرصه خانه را به زنان تقدیم کرده است، در نهایت به همین زنانی که در اثر این شرایط فاقد یک سری از مهارتها و آگاهیهای تکنولوژیک هستند برچسب “خنگی و بیدست و پایی” میزند و وسواس آنها به سن و زیبایی را احمقانه و مایه خنده جلوه میدهد.
معشوقه بودن، نقش انحصاری زن
حالت شدیدتر این سکسیسم جایی است که نه تنها تواناییهای زن کمتر از مرد دانسته میشود، بلکه اساساً بدن و وجود زن را در خدمت لذت و بهرهمندی مرد میداند و زن را به یک ابژه جنسی تنزل میدهد. گاه این ابژهنگری، در قالب داستانها و رمانهای عاشقانه مشهور، زن را در جایگاه “معشوق و معبود” مردان قرار میدهد که برای به دست آوردن و کام گرفتن از او مصیبتهای فراوانی متحمل میشوند و با یکدیگر به مبارزه برمیخیزند و گاه در جوکهای جنسی در نقش مفعول رابطه جنسی ظاهر میشود که اختیار و کنترلی روی رابطه جنسی ندارد و هدف وجودیاش لذترساندن به مرد است.
این نگاه وقتی شدیدتر میشود به “زن ستیزی” منجر میشود که نمونههای آن را در جوکهای “تجاوز” مشاهده میکنیم. گفته میشود که میزان و گستردگی جوکهای تجاوزگرانه به زنان رو به افزایش است. در این جوکها آن چیزی که باید به آن خندید خود “تجاوز” است و نه رابطه جنسی که تا کمی پیش از این برای خنده کفایت میکرد.
تغییر نقشهای سنتی زنان و افزایش آگاهی جنسیتی آنان عامل اصلی افزایش حملات زنستیزانه و تجاوزگرانه است که از جوکهای وایبری و پیامکی شروع میشود و به آزار خیابانی، اسیدپاشی و تجاوز جنسی ختم میشود.
اعمال قوانین سفت و سخت برای مقابله با خشونت علیه زنان میتواند در این راستا بسیار مهم و کارگشا باشد، اما مقابله ریشهای با مردسالاری و سکسیسم در عرصههای مختلف فرهنگی مفیدترین و در درازمدت، موثرترین روش حل این معضل است.
نسرین افضلی (جامعهشناس و پژوهشگر زنان)