بهنام ابراهیمزاده فعال کارگری و عضو «کمیته پیگیری ایجاد تشکلهای کارگری» و فعال حقوق کودک و عضو «جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان» است.
بهنام ابراهیمزاده خردادماه ۱۳۸۹ بازداشت و ابتدا از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ۲۰ سال حبس تعزیری محکوم شد اما پرونده او به دادگاه تجدید نظر رفت و پس از آن به دیوان عالی کشور ارجاع داده شد و این حکم در دادگاه تجدید نظر به ۵ سال حبس کاهش پیدا کرد.
نیما فرزند ِ بهنام ابراهیمزاده به سرطان مبتلا است و در این شرایط بیماری نیاز به همراهی دارد اما بارها با مرخصی این فعال کارگری زندانی مخالفت به عمل آمده است.
بهنام ابراهیمزاده روز چهارشنبه ۱۲ آذر ماه پس از بازگشت از دادگاه، از سالن ۱۲ زندان رجایی شهر کرج که به زندانیان سیاسی و عقیدتی تعلق دارد، به بندی که به زندانیان با جرایم سنگین و بزهکاران تعلق دارد منتقل شد.
او از همان روز دست به اعتصاب غذا زده و اکنون در شرایط جسمی نامساعدی بسر میبرد.
در زیر نامه نیما پسرش برای پایان اعتصاب او را میخوانید
تو باید بمانی
اکنون بیش از ۴ سال است که تو را به جرم دفاع از کارگران و کودکان دستگیر کردند و برایت حکم زندان صادر کردند. شکنجه و آزار و اذیت شدی و بیشترین توهینها را متحمل شدی، از زندانی به زندانی دیگر و از بندی به بند دیگر تبعید شدی و چند بار در اعتراض به این همه اذیت و آزار و توهین دست به اعتصاب غذا زدی یعنی آخرین وسیله اعتراضی که یک انسان در بند برای اعتراض دارد و تنها میتواند به وسیله جسمش اعتراض خود را نشان دهد حتی اگر این جسم به خاطر تحمل چندین سال حبس و شکنجه بیمار و ضعیف باشد.
پدر عزیزم
این چند سال که تو در بند بودی من محکوم به بلوغ فکری شدم هر چند هنوز هم از لحاظ سن کودک حساب میشوم اما باید رشد و بلوغ را تصاعدی طی میکردم تا بتوانم هم تسکینی برای دردهای خودم باشم تا بتوانم محکمتر به جنگ بیماری بروم و هم جای خالی تو را برای مادرم پر کنم. تو برای از بین بردن کار کودک فعالیت میکردی و این یکی از جرمهای تو بود که به زندان محکوم شوی اما من به عنوان فرزند تو که کودکی بیش نبودم حتی مجبور به کار کردن شدم و همین باعث شد تا بیشتر و بیشتر برای انسانهایی همچون تو احترام قائل باشم چون زندگی خود را وقف فعالیت برای از بین بردن کار کودک کردید.
در این چند سال کمبودهای عاطفی و احساسی زیادی داشته و دارم هر بار که کودکی را به همراه پدرش میبینم بی اختیار اشک میریزم و به فکر تمامی کودکانی هستم که پدر دارند ولی از دیدنن پدرانشان محروم هستند و باید از پشت میلهها با پدرانشان ملاقات کنند، ولی باز به خودم دلداری میدم و میگم این روزها میگذره و تو آزاد میشی و این کمبودها جبران میشه، اما هر دفعه که خبر شکنجه یا تبعید به زندانی دیگر یا اعتصاب غذای تو را میشنوم تمام روح و جسمم گویی همچون تو به بند کشیده شده و استرس باعث میشود که بیشتر و بیشتر بیماری بر من غلبه کند اما هر بار که در شرایط بهتری هستی و صدایت را از پشت تلفن میشنوم من هم انرژی بیشتری میگیرم و راحتتر به جنگ بیماری میروم.
تو باید بمانی پدر ، باید بمانی چون ما و خیلیها به وجود تو نیاز دارند، تو باید بمانی چون بودن تو باعث دلگرمی من، مادرم، خانواده و خیلی از کودکان کار و کارگرانی که تو به عشق اونها متحمل زندان شدی، میدونم که خیلیها تو این مدت که اعتصاب غذا کردی و الان یک ماه تو اعتصاب غذا هستی ازت خواستند که اعتصاب غذا را بشکنی اما تو قبول نکردی اما تو باید بمانی و ماندن تو هم جسم سالمتری میخواد، من و مامان هم از تو میخواهیم که به اعتصاب غذا پایان بدی چون ما بیشتر از بقیه از نظر عاطفی و احساسی به تو نیاز داریم و بودن تو بزرگترین دلگرمی ماست حتی پشت میلههای زندان، پدرم ما از تو تقاضا داریم که به اعتصاب غذا پایان بدی و دوست داریم این تقاضای ما را رد نکنی.
دوستت دارم پدر عزیزم
به امید آزادی تمام پدران در بند
نیما ابراهیم زاده فرزند کارگر زندانی بهنام ابراهیم زاده
انتشار از کمیته دفاع از بهنام ابراهیم زاده
یازدهم دیماه ۱۳۹۳